در مورد امام زمان علیه السلام

نصیب ما شد پریشانی ، شدم همچون تو بیابانی ...

در مورد امام زمان علیه السلام

نصیب ما شد پریشانی ، شدم همچون تو بیابانی ...

یادی از امام عصر علیه السلام

میان هوس و نفس جنگ می شود

دلم به چشم به هم زدنی سنگ می شود

آقا ببخش بس که دلم گرم زندگی است

کمتر دلم برای شما تنگ می شود


تا کی ورق ورق کنم این سر رسید را
چون کودکی رسیدن سال جدید را
با دست زیر چانه تو را آه می کشم
چون غنچه ای که آخر اسفند، عید را
برخیز و خاک را بنشان بر عزای باد
کافی ست هرچقدر که رقصانده بید را
با شعر مثل زورقی آشفته کرده ام
آرام روزهای کران ناپدید را
بی شعر شاهی ام که پس از سال ها نبرد
در پیشگاه قلعه نیابد کلید را
چشمت اگر مجال دهد ترجمان شوم
با لهجه صریح تغزل شهید را

تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند

آقا جان! نظری کن! نظری کن!

تو را به جان مادر غم پرورت...