در مورد امام زمان علیه السلام

نصیب ما شد پریشانی ، شدم همچون تو بیابانی ...

در مورد امام زمان علیه السلام

نصیب ما شد پریشانی ، شدم همچون تو بیابانی ...

یادی از امام عصر علیه السلام

۱۵ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت

دنیا که هیچ,جرعه ی آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه ی من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن , حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده , که این جمعه هم گذشت...

مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت


شاعر : سید حمیدرضا برقعی

دانلود نماهنگ از آپارات

قرار یعنی تو

پناه یعنی تو

به وقت داد رسیم نگار یعنی تو

سراب یعنی من

خراب یعنی من

همیشه وقت عمل خوار و زار یعنی من!

وحید یعنی تو

طرید یعنی تو

شرید به معنی تامش غریب یعنی تو

بزودی اشعار نوشته می شود...

بزودی اشعار نوشته می شود...

به لطف توصیه هایت

عنایتی ز نگاهت

نماز را سر وقتش سریع می خوانم!

وقتی میرم کرببلا
آقا شما رو دعا می کنم
وقتی میرم خونه خدا
آقا شما رو دعا می کنم
عزیز علی ان اری الخلق ولا تری
به نیابت از شما
وقتی میرم زیارت امام رضا
آقا شما رو دعا می کنم
وقتی میرم صحن وسرات
پیش گنبد طلا
همنوای کبوترا
آقا شما رو دعا می کنم
عزیز علی ان اری الخلق ولا تری
ماه رمضون ماه خدا
شب قدر شب دعا
آقا شما رو دعا می کنم
محرما محرما
بعد تموم گریه ها
آقا شما رو دعا می کنم
وقتی میرم کربلا
آقا شما رو دعا می کنم
وقتی می رم خونه خدا
آقا شما رو دعا می کنم


تهیه : سایت تبیان

دانلود فلش


بی تو ای صاحب زمان                                        بی قرارم هر زمان

از غم هجر تو من دل خسته ام                            همچو مرغی بال و پر بشکسته ام

کی شود آیی نظاره بر دل اندازی تو یاران               بر دل خسته که دم سازی تو یاران

ده مدال دیده بانی ز عنایت                                 به منو از مهر و عشق بازی خدایا

                                       یابن الحسن با ما بیا

ای تو شور عشق من                                         روشنی انجمن               

بی تو در دام بلا افتاده ام                                    بر تو یاران جان و دل را داده ام

از فراق تو شده حال من خسته پریشان                کی میایی منجی و سلطان امکان

عقده ها را وا کنی با یک نگه ای نور یزدان              بین چه کرده با دل من سوز هجران

                                       یابن الحسن با ما بیا


                                                                     وبلاگ www.salareshahidan.blogfa.com

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش ان دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید

پرده از چهره گشاید شاید

دست افشان پای کوبان می روم

بر در سلطان خوبان می روم

می روم بار دگر مستم کند

بی سر و بی پا و بی دستم کند

می روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناسد امام خویش را

برکه بسپارد زمام خویش را

با همه لحن خوش آوایی ام

در به در کوچه تنهاییم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

نغمه تو از همه پرشورتر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می شدی

مایه ی آسایه ما می شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسایل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه جان منست

نامه تو خط امان منست

ای نگهت خواستگه آفتاب

بر من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز زچشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یار و مددکار ما

کی و کجا وعده دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه عطفی به اوج آیینم

کدام گوشه مشعر کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش

تا صبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانه پیغمبران را

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید شاید...

 

به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی

 

به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا
چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص امیرت مشخص مکن دل دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا ، که دنیا ،که دنیا به خسران عقبی نیارزد
به دوری ز اولاد زهرا نیارزد
و این زندگانی فانی جوانی خوشیهای امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیارزد...

 

اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقیناً یقیناً خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری آری؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار
یاری

و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش زدیدار یاری
نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را 
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره ی بد شدیدا گرفته !

 

خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران
مهدی

 

 به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه و به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده ی بی سر وپا
مرا همدم و محرم و همرکاب سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان...


ندیدم شهی در دل آرایی تو

به قربان اخلاق مولایی تو

تو خورشیدی و ذره پرورترینی

فدای سجایای زهرایی تو

نداری به کویت زمن بی نواتر

ندیدم کریمی به طاهایی تو

نداری گدایی به رسوایی من

ندیدم نگاری به زیبایی تو

نداری مریضی به بدحالی من

ندیدم دمی چون مسیحایی تو

نداری غلامی به تنهایی من

ندیدم غریبی به تنهایی تو

نداری اسیری به شیدایی من

ندیدم کسی را به آقایی تو

امید غریبان تنها کجایی؟

چراغ سر قبر زهرا کجایی؟

تجلی طاها

گل اشک مولا

دل آشفته داغ آن کوچه غم

گرفتار گودال خونین

دل افکار غم های زینب

سیه پوش قاسم

عزادار اکبر

گل باغ لیلا

پریشان دست علم گیر سقا

نفس های سجاد

نواهای باقر

دعاهای صادق

کس بی کسی های شب های کاظم

حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه

تمنای هادی

عزیز دل عسکری

پس نگارا بفرما کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟

دلم جز هوایت هوایی ندارد

لبم غیر نامت نوایی ندارد

وضو و اذان و نماز وقنوتم

بدون ولایت صفایی ندارد

دلی که نشد خانه یاس نرگس

خراب است و ویران ، بهایی ندارد

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

که این زندگانی وفایی ندارد

که این زندگانی وفایی ندارد